ملوک ضرابی





چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستـت را

 

که کس آهوی وحشی را ازاین خوش تر نمی گیرد


خدا را رحمی ای لیلی که مجنون سر کویش

در دیگــــر نمی دانــد ره دیگــر نمـــی گیــــرد


با عاشقان بیدل تا چــند نـاز و عشـــوه

بر بیـدلان مسکیـن تا کـی جفـا و زاری


از عشقت ای نگارم در ســوز و التهـابم

گر حال من بدانی دانم که رحم آری


من هم به عشقت ای دل پابند و بیقرارم

خـون شد دلم خدایا زین صبر و بیقراری ...








نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد