فال ۲۷ ۰۳ ۱۳۸۶

 

 

گوهر مخزن اسرار همانست که بود

حقه مهر بدان مهر و نشانست که بود

 

عاشقان زمره ارباب امانت باشند

لاجرم چشم گهر بار همانست که بود

 

از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح

بوی زلف تو همان مونس جانست که بود

 

طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید

همچنان در عمل معدن و کانست که بود

 

کشته غمزه خود را به زیارت می آی

زانک بیچاره همان دل نگرانست که بود

 

رنگ خون دل ما را که نهان می کردی

همچنان در لب لعل تو عیانست که بود 

 

زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند

سالها رفت و بدان سیرت و سانست که بود 

 

حافظا بازنما قصه خونابه چشم

که در این چشمه همان آب روانست که بود