سلام
والا راستش چی بگم !
خسته ام ، خیلی هم خسته . چون هم میرم سر کار ، هم یه کلاسه دیگه که اصلا برام وقت نذاشته همین که با پر رویی تمام میتونم هادی رو ببینم خودش کلی . بنده خدا میاد بعد از کلاس دنبالم و منو میرسونه خونه . قرار پنج شنبه ها هم که خوب سر جاشه چون من فقط پنج شنبه عصر وقت آزاد دارم ، البته برای اینترنت توی محل کارم آپ میشم ( که اون هم زیرابی ) درو میبندم که راحت ناهار بخورم غذا میمونه و من همچنان دارم با حالت تهوو اینترنت بازی میکنم !
بماند
دلم برای همه تون تنگ شده
راستش نمیدونم براتون چی بنویسم
آها براتون یا برامون یه فال حافظ میگیرم
بسم الله الرحمن الرحیم
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
عیدست و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی بروی شاه ببین ماه و می بیار
دل بر گرفته بودم از ایام گل ، ولی
کاری بکرد همت پاکان روزگار
دل در جهان مبند و بمستی سوال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامکار
جز نقد جان بدست ندارم شراب کو
کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح ما و خرقه رند شرابخوار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم
یارب زچشم زخم زمانش نگاه دار
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصع تو ، از این در شاهوار
زآنجا که پرده پوشی ، عفو کریم توست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
حافظ چو رفت روزه و شیطان زبند جست
ناچار باده نوش که از دست رفت کار