یه شعر قشنگ

خیلی وقته دیگه بارون نزده                  رنگ عشق به این خیابون نزده

خیلی وقته ابری پرپر نشده                  دل آسمون سبکتر نشده

 

مه سرد رو تن پنجره ها

مثل بغض توی سینه منه

ابر چشمام پر اشکه ای خدا

وقتشه دوباره بارون بزنه

 

خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده           قلبم از دوری تو  بدجوری دلتنگ شده

 

 

بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست

کوه غصه از دلم رفتنی نیست

حرف عشق تو رو من با کی بگم

همه حرفها که آخه گفتنی نیست

 

خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده      قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شاعر غزل درد 30 شهریور 1386 ساعت 21:01 http://ghazaledard.blogfa.com

سلام بر شما و وبلاگ زیبای شما
هدیه به شما :
در دادگاه عشق گفتی بگو ولیکن

حرف نگفته ام را ناگفته می گذارم

بگذار تا بگریم حرف دلم بگویم

اما به خاطر تو ناگفته می گذارم

حرف من از غریبی است از ذوق با تو بودن

حرف غریب خود را ناگفته می گذارم

گر سد شوی به راهم تا حرف دل بگویم

گویم به روبرویت ناگفته می گذارم

در کیمیای هستی عالم بهانه ای بود

لیکن بهانه دل ناگفته می گذارم

اندر امید عشقت هوای شاعری بود

((این شعر تازه را هم ناگفته می گذارم))

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد