عطسه !




توی کوچه بودم .

دو سه تا خونه بیشتر نمونده بود که برسم به در خونه خودمون ،

یه آقایی داشت رد میشد ، عطسه کرد ،

تا اومدم بگم الحمدلله ، گفت : الله اکبر !؟

تا جایی که من یادم میاد یا میگن الحمدلله یا میگن صبر اومد .

اینجوریشو ندیده بودم .

نظرات 3 + ارسال نظر
حامد 11 آبان 1390 ساعت 21:39 http://hamedn00.blogsky.com

سلام وبلاگ قشنگی داری ....
نظرتو راجع به وبلاگ من هم بگو.

دوسش داشتم . خوب بود .

مریم 12 آبان 1390 ساعت 14:28 http://www.twosister.blogsky.com

سلام عزیززم.دلم برا وبت تنگ شده بود بالاخره اومدم.
ههه چه جالب...

Salam dokhtari , kho0bi ? Khosh o0madi .
are vageam , koli khandidam . Vase har ki to0nestam tarif kardam .
mach .

pink 14 آبان 1390 ساعت 21:53 http://www.togetherlife.blogsky.com

سلام
اینم یه جورشه دیگه

البته !

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد