-
سایه
11 مرداد 1390 22:34
خیال دلکش پرواز در طراوت ابر به خواب می ماند . پرنده در قفس خویش خواب می بیند . پرنده در قفس خویش ،به رنگ و روغن تصویر باغ مینگرد . پرنده میداند که باد ، بی نفس است . و باغ تصویریست . پرنده در قفس خویش ، خواب می بیند .
-
......
10 مرداد 1390 20:06
هوای گریه دارم کاش چشمان تو اینجا بود ....
-
کورش کبیر
8 مرداد 1390 22:08
آزادیِ آدمی آخرین آوازِ اولین مرد است زنده باد کورش کبیر
-
پست
8 مرداد 1390 20:03
دو دلداده دیوانه وار جور کش تمام نداشتنهایم و من نیز هم ! اما اگر قرارمان انتخاب باشد ، تنهایی ام را میخواهم !!!!!!!!! پست تر از من پیدا میشود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
بهار
7 مرداد 1390 18:36
تو کز نجابت صدها بهار لبریزی چرا به ما که رسیدی همیشه پاییزی ؟ ببین! سراغ مرا هیچکس نمیگیرد مگر که نیمه شبی غصه ای، غمی، چیزی تو هم که میرسی و با نگاه پرشورت نمک به تازهترین زخمهام میریزی خلاصه حسرت این ماند بر دلم که شما بیایی و بروی، فتنه بر نیانگیزی ... بخند! باز شبیه همیشه با طعنه بگو که : آه! عجب قصهی...
-
فراتر از احساس
7 مرداد 1390 16:33
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد نخواست او به من خسته ـ بیگمان ـ برسد شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد چه میکنی، اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد... رها کنی، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوستتَرَش داشته، به آن برسد رها کنی، بروند و دو تا پرنده...
-
سهم من ؟
7 مرداد 1390 14:01
سهم من تویی که نیستی در تبلور تمام لحظه های بی کسی مثل سهم آن کویر از تمام آسمان تشنگی و تشنگی و تشنگی و انتظار رویشی همیشگی سهم من کویر سهم من بدون تو تمام لحظه های بی کسی
-
پر از حرفم ......
7 مرداد 1390 02:40
پر از حرفم ...... کجاست گوشی که فقط بشنوه نه اینکه از خودش تعریف کنه یا نصیحت !
-
عشق تاریخ مصرف دارد!!!؟؟؟
6 مرداد 1390 00:05
امروز روز دادگاه بود ومنصور میتونست از ه مسرش جدا بشه . منصور با خودش زمزمه کرد چه دنیای عجیبی دنیای ما. یک روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم وامرو به خاطر طلاقش خوشحالم . ژاله و منصور 8 سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند.انها همسایه دیوار به دیوار یگدیگر بودند ولی به خاطر ورشکسته شدن پدر ژاله، پدر...
-
نرگس
4 مرداد 1390 23:51
از خانه برون میشویم پیش از طلوع به خانه باز میگردیم از پس غروب گرد نانی مجالمان نداد تا قرص آفتاب را ببینیم
-
تنهای شبگرد
4 مرداد 1390 23:04
من آن تنهای شبگردم که در پس کوچه فکرم به دنبال تو می گردم تو باور کن که پاهایم به سنگ ظلمت کوچه دگر لنگان لنگان است ولی با سختی راهم به دنبال تو می گردم من آن تنهای شبگردم که در پس کوچه فکرم کتاب عشق را دیدم ولی من از وفا چیزی نفهمیدم و با این بی وفایی ها به دنبال تو می گردم من آن تنهای تنهایم که در شهر خیال خود...
-
آچ کون
2 مرداد 1390 23:13
سلام اینترنت خونه وصل شد !!!!!!!
-
همینجوری .
17 تیر 1390 19:05
(( 27 )) ای مهربانتر از من، - با من . در دستهای تو، آیا کدام رمز بشارت نهفته بود ؟ کز من دریغ کردی . تنها تویی، مثل پرنده های بهاری در آفتاب مثل زلال قطره باران صبحدم مثل نسیم سرد سحر، - مثل سحر آب آواز مهربانی تو با من، در کوچه باغهای محبت، مثل شکوفه های سپید سیب، ایثار سادگی ست . افسوس ! آیا چه کس تو را، از مهربان...
-
31
17 تیر 1390 19:03
(( 31 )) محبوب من بیا، تا اشتیاق بانگ تو درجان خسته ام، شور و نشاط عشق بر انگیزد . من غرق مستی ام از تابش وجود تو در جام جان چنین، سرشار هستی ام . من بازتاب صولت زیبایی توام آیینه شکوه دلارایی توام *****
-
دل آویز ترین
17 تیر 1390 18:47
از دل افروز ترین روز جهان، خاطره ای با من هست. به شما ارزانی : سحری بود و هنوز، گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود . گل یاس، عشق در جان هوا ریخته بود . من به دیدار سحر می رفتم نفسم با نفس یاس درآمیخته بود . *** می گشودم پر و می رفتم و می گفتم : (( های ! بسرای ای دل شیدا، بسرای . این دل افروزترین روز جهان را بنگر ! تو...
-
شاملو
17 تیر 1390 18:42
میان خورشید های همیشه زیبائی تو لنگری ست - خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند. نگاهت شکست ستمگری ست - نگاهی که عریانی روح مرا از مهر جامه ئی کرد بدان سان که کنونم شب بی روزن هرگز چنان نماید که کنایتی طنز آلود بوده است. و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگری ست - آنک چشمانی که خمیر مایه مهر است! وینک...
-
دیدار نزدیک است .
17 تیر 1390 18:38
لحظه دیدار نزدیک است . باز من دیوانه ام، مستم . باز می لرزد، دلم، دستم . باز گویی در جهان دیگری هستم . های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ ! های ! نپریشی صفای زلفم را، دست! آبرویم را نریزی، دل ! - ای نخورده مست - دیدار نزدیک است . باز من دیوانه ام، مستم . باز می لرزد، دلم، دستم . باز گویی در جهان دیگری هستم . های !...
-
معشوق
17 تیر 1390 16:31
خواهم تو شوی محبوب دلم میلت هست ؟
-
ترانه دلکش
22 خرداد 1390 22:48
یک شب دلم خواهد که مهمانت کنم از دیده بیگانه پنهانت کنم نازت گشم مستت کنم مست و غزل خوانت کنم همراز دل دمساز دل همصحبت جانم کنم نغمه برآرم بر سازی مستانه خوانم آوازی در گوش تو گویم رازی یک شب دلم خواهد که مهمانت کنم از دیده بیگانه پنهانت کنم چه میشود باری که از ره یاری قدم تو بگذاری به دیده من دیده به ره دارم در این...
-
چرت و پرت .
22 خرداد 1390 21:27
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند دل خراب من دگر خراب تر نمی شود که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم یکی...
-
زندگی یعنی چه ؟
13 خرداد 1390 17:12
شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین :با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله...
-
اتفاقهای زیبا .
13 خرداد 1390 13:58
-
ترشی .
13 خرداد 1390 10:46
فکر میکنی تو اگه ترشی بخوری چه شکلی میشی ؟
-
در کوچه سار شب
12 خرداد 1390 17:38
در این سرای بی کسی ،کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند دل خراب من دگر خرابتر نمی شود که خنجر غمت از این خرابتر خرابتر نمی زند گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم...
-
عشق مرد از نگاه دکتر شریعتی
10 خرداد 1390 16:10
مرد ها در چار چوب عشق٬ به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند! برای اثبات کمال نا مردی آنان٬ تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن ٬ احساس می کنند مردند . تا وقتی که قلب زن عاشق نشده ٬ پست تر از یک ولگرد٬ عاجز تر از یک فقیر و گدا تر از همه ی گدایان سامره. پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند اما وقتی...
-
اینحایی که ما زندگی میکنیم کجاست ؟
10 خرداد 1390 14:48
سوار هواپیما بشی انگار سوار عزرائیل شدی؛بچه ها راس میگن که دیگه بلیط دوطرفه رفت و برگشت بخری ریسک داره، باید فقط یهطرفه خرید که ضرر توش نباشه! ساعت دوازده شب چنان برفی اومد که نگو، بعد یهو ابرا رفتن برفا آب شد کم مونده بود خورشیدم نصفه شبی طلوع کنه... بچهها دور هم جمع شدن مثلا دارن میجنگن، بهشون میگم اسم چند تا...
-
دنیای مجازی چیست؟
10 خرداد 1390 14:43
دنیای مجازی چیست؟ روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم. مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم. در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم. فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست...
-
قفل .
3 خرداد 1390 21:47
. . با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود نام تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دستهای روشن تو می توان گشود . .
-
خدایا !
3 خرداد 1390 21:43
به خدا گفتم : « بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … » خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …من هم مال تو
-
منوچهر احترامی .
28 اردیبهشت 1390 15:18
منوچهر احترامی داستان نویس کودکان و نوجوانان بود که در اسفند 87 دیده از جهان فروبست متن زیر داستان کوتاهی از اوست مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها...